رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

30 بهمن--اینروزای ما

سلام همه زندگی من پسرم اینروزام با عشق تو به بن تن میگذره و هر روز آرزو میکنی که زودتر هوا گرم بشه تا لباس بن تنی که مامی برات خریده را راحت بپوشی .. چون عاشق بلوز استین کوتاه و شلوارکی....الانم تنت میکنی اما با یه لباس زیرش... ملحفه بت تن هم خریدیم واست... مبارکه جالبه که فقط ملافه سبز میخواستی میگفتی بن تن همه وسایلش سبزه...خلاصه خانومه تا اومد ملافه ببره..یهو گفتی چرا چشمهای بن تن سبز نیست..قرمزه...قرمز رنگ چشمهای آلویدو ا دشمن بن تن... خلاصه دیدیم که ملافه آبی بن تن ..داخلش بن تن چشمهاش سبزه..راضی شدی از هر دو بگیریم... روز 19 بهمن بعد از یکسال و نیم بالاخره ...
30 بهمن 1394

17 بهمن-ناقالــــــــــــــــی

سلام نفسم گلم ما دو روز پیش با مامی رفتیم خیابون... اسم ناقالی را برای اولین بار تو تلگرام دیده بودم... تا حالا حتی نمیدونستم همچین کسی همچین رسمی وجود داره... گویا زمانهای قدیم وقتی 40 روز از زمستون میگذشته یا فردی با پوشیدن پوست گوسفند تو خیابونهای اراک میرفته و مردم خبردار میکرده که چله زمستون گذشته و کمر زمستون شکسته و فقط 50 روز تا بهار مونده... و امسال یعداز سالیان دراز دوباره یه فردیس اومده تو خیابونهای اراک و نقش ناقالی را بازی میکنه... و اما ما که رفتیم خیابون ناقالی را دیدیم... اون دایره میزد و شعر میخوند... کارش با نمک بود تاما لباسی که تنش بود ما رو به وحش...
17 بهمن 1394

13بهمن - RADIN

سلام نفسم... عشق من اینروزا خیلی شیطون شدی... برخلاف دو سه سال اول زندگیت که آروم بودی ... حسابی آتیش میسوزونی..گویا میخوایی تلافی اون سالهام در بیاری... اینروزا عشقت از لاک پشت های نینجا و اسپایدر من... رسیده به بن تن... و حسابی با کارتونهاش کیف میکنی... ساعت بن تن داری و همچنین 10تا دوستای بن تن ... کیف و مداد و سر مدادیی و بادکنک و کاغذ کادو و دفترچه  کتاب رنگ آمیزی و سر در و قمقمه و ....همه چیز بن تن را داری... مامی هر وقت میره خیابون و چشمش به یکی از وسایل میافته واست میخره... منم که آلرژی پیدا کردم به بن تن... هر جا میرم میگم این ...
14 بهمن 1394
1